جدول جو
جدول جو

معنی چم کشکان - جستجوی لغت در جدول جو

چم کشکان
(چَ کَ)
دهی است از دهستان سماق بخش چگنی شهرستان خرم آباد که در 17 هزارگزی جنوب باختری سراب دوره و 9 هزارگزی جنوب راه فرعی خرم آباد به کوهدشت واقع است. جلگه و معتدل است و 60 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه کشکان. محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی چادربافی و راهش مالرو است. ساکنان از طایفۀ سادات حیات الغیب میباشند و در ساختمان و چادر سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ تُ)
دهی جزء دهستان نیمور بخش حومه شهرستان محلات که در 10هزارگزی خاور محلات و 3 هزارگزی خاور راه شوسۀ دلیجان به خمین در کنار رود خانه لعل بار واقع است. محصولش غلات، پنبه و صیفی. شغل اهالی زراعت و راهش در تابستان ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(چَ کَ)
دهی از بخش دره شهر شهرستان ایلام که در 9 هزارگزی شمال باختری دره شهر و 9 هزارگزی جنوب راه مالرو ودره شهر به هندمینی واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 336 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه سیکان. محصولش غلات، لبنیات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
دهی از دهستان لار بخش حومه شهرستان شهرکرد که در 23 هزارگزی شمال شهرکرد و 6 هزارگزی راه موسی آباد به نجف آباد واقع است. دامنۀ کوه و هوایش معتدل است و 382 تن سکنه دارد. آبش از زاینده رود، محصولش غلات، برنج و بادام. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دُ کَ / کِ)
در حال کشیدن دم. که دم خود رابرکشد: دم کشان رفتن، چون کبوتری گشتی در رفتن. (یادداشت مؤلف). که دنبال و دم بر زمین کشد و رود: تجذی، دم کشان بانگ کردن کبوتر گرد ماده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا